دو نوع انحراف در دین داریم ، یک وقت مردم فاسد می شوند_خیلی وقتها چینی چیزی پیش می آید_ اما احکام اسلامی از بین نمی رود، لیکن یک وقت مردم که فاسد می شوند، حکومت ها هم فاسد می شوند، علما و گویندگان دین هم فاسد می شوند! از آدم های فاسد اصلا دین صحیح صادر نمی شود. قرآن و حقایق را تحریف می کنند، خوبها را بد ، بدها را خوب، منکر را معروف و معروف را منکر می کنند! خطّی را که اسلام _ مثلا _ به این سمت کشیده اشت، صد و هشتاد درجه به سمت ِ دیگر عوض می کنند! اگر جامعه و نظام اسلامی به چنین چیزی دچار شد ، تکلیف چیست؟
پیغمبر این تکلیف را فرموده است _ در قرآن و احادیث آمده است _ اما پیغمبر که نمی تواند به این تکلیف عمل کند.چرا نمی تواند؟ چون این تکلیف را آن وقتی می شود عمل کرد که جامعه، منحرف شده باشد. جامعه در زمان پیغمبر و زمان امیرالمؤمنین که، به آن شکل منحرف نشده است. در زمان امام حسن(ع) که معاویه در رأس حکومت است، اگرچه خیلی از نشانه های انحراف، پدید آمده است، اما هنوز به آن حدّی نرسیده است که نگرانی و ترس از تبدیل کلّی اسلام وجود داشته باشد.
در زمان امام حسین علیه السّلام، هم آن انحراف بوجود آمده، هم آن فرصت پیدا شده است. پس امام حسین علیه السّلام باید قیام کند، زیرا انحراف پیدا شده است. برا ی اینکه بعداز معاویه کسی به حکومت رسیده است که حتی ظواهر اسلام را هم رعایت نمی کند! شرب خمر و کارهای خلاف می کند. تعرّضات و فسادهای جنسی را واضح انجام میدهد. علیه قرآن حرف می زند. علنا شعر بر خلاف قرآن و بر ردِّ دین می گوید و علنا مخالف با اسلام است! منتها چون اسمش رئیس مسلمان هاست، نمی خواهد اسم اسلام را براندازد. او عامل به اسلام است، علاقمند و دلسوز به اسلام نیست، بلکه با عمل خود مثل چشمه ای که از آن مرتب آب گندیده تراوش می کند و بیرون می ریزد و همه دامنه را پر می کند، از وجود ِ او آب گندیده می ریزد و همه جامعه ی اسلامی را پر خواهد کرد.حاکم فاسد این گونه است دیگر، چون حاکم، در رأس قلّه است و آنچه از او تراوش کند، در همان جا نمی ماند، بر خلاف مردم عادی، میریزد و همه قلّه را می گیرد!.... فساد آدمهای عادی، ممکن است برای خودشان، یا برای عدّه ای دور و برشان باشد، اما آن کسی که در رأس قرار گرفته است، اگر فاسد شد، فساد او می ریزد و همه فضا را پر می کند، همچنان که اگر صالح شد، صلاح او می ریزد و همه دامنه را فرا می گیرد.
پس امام حسین علیه السّلام برای انجام یک واجب قیام کرد. این واجب در طول ِ تاریخ متوجه به یکایک مسلمانان است. این واجب عبارت است از این که : هر وقت دیدند که نظام ِ جامعه ی اسلامی دچار یک فساد بنیانی شده و بیم آن است که به کلّی احکام اسلامی تغییر یابد، هر مسلمانی باید قیام کند. (مقام معظم رهبری)
پی نوشت : فریاد یا محمّدا ، تیر کجا . گلو کجا.
پی نوشت : تیری که سه شعبه دارد!
پی نوشت : مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن!
پی نوشت :مپندار که تنها کربلائیان را بدان بلا آزموده اند، وسعت صحرای کربلا به اندازه همه تاریخ است، ای دل تو چه می کنی؟ می مانی یا می روی؟ داد از آن اختیار که ترا از حسین(ع) جدا کند. (سید مرتضی آوینی)
پی نوشت :اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
پیغمبر اکرم و هر پیغمبری وقتی که می آید، یک مجموعه احکام می آورد. این احکامی را که پیغمبر می آورد، بعضی فردی ست و
برای این است که انسان خودش را اصلاح کند. بعضی اجتماعی ست و برای این است که دنیای بشر را آباد و اداره کند و اجتماعات بشر را به پا بدارد. به این مجموعه نظام اسلامی گفته می شود.
اسلام بر قلب ِ مقدّس پیغمبر ِ اکرم نازل شد، روزه، زکات، انفاقات، حج، احکام خانواده و ارتباطات شخصی را آورد، بعد جهاد فی سبیل الله، تشکیل حکومت، اقتصاد اسلامی، روابط حاکم و مردم و وظایف مردم در مقابل حکومت را آورد. همه ی این مجموعه را برای بشریّت عرضه کرد، همه را هم پیغمبر اکرم(ص( بیان فرمودند.
پیغمبر اکرم صلّی الله و علیه و آله، همه آن چیزهایی را که می تواند انسان و یک جامعه انسانی را به سعادت برساند، بیان فرمود. نه فقط بیان، بلکه آن ها را عمل و پیاده کرد. در زمان پیغمبر، حکومت اسلامی و جامعه اسلامی تشکیل شد، اقتصاد اسلامی پیاده شد، جهاد اسلامی برپا و زکات ِ اسلامی تعیین شد، یک کشور اسلامی و یک نظام اسلامی شکل گرفت. مهندس این نظام و راهبر این قطار دراین خط، نبیّ اکرم است و بعد از او، آن کسی است که جانشین او می شود.
خط هم روشن و مشخص است. باید جامعه اسلامی و فرد اسلامی از این خط، بر روی این خط و در این جهت و از این راه حرکت کند، که اگر چنین حرکتی هم انجام گیرد، آن وقت انسانها به کمال می رسند، انسانها صالح و فرشته گون می شوند، ظلم در میان مردم از بین می رود، بدی، فساد، اختلاف، فقر و جهل از بین می رود. بشر به خوشبختی کامل می رسد و بنده کامل خدا می شود.
اسلام این نظام را به وسیله نبیّ اکرم اجرا نمود و در جامعه آن روز ِ بشر پیاده کرد. در کجا؟ در گوشه ای که اسمش مدینه بود و بعد هم به مکه و چند شهر دیگر توسعه یافت.
سؤالی در این جا باقی می ماند و آن این که: اگر این قطاری را که پیغمبر اکرم بر روی این خط به راه انداخته است، دستی، یا حادثه ای آمد و آن را خارج کرد، تکلیف چیست؟ اگر جامعه اسلامی منحرف شد، اگر این انحراف به جایی رسید که ترس از انحراف ِ کلِّ اسلام و معارف اسلام بود، تکلیف چیست؟ (مقام معظم رهبری)
ادامه دارد.
--------------------------
پی نوشت: این سنت مقدس کربلاست که هر دلاورى مى خواهد پا به میدان متبرک رزم بگذارد و با دشمن به جنگ بایستد، ابتدا خاضع و متواضع در مقابل امام بال مى گسترد، بر او سلام مى کند، پیمان ارادت خویش را محکم مى گرداند، و اذن جهاد مى گیرد.
پی نوشت: بر فرس تندرو هر که تو را دید گفت *** برگ گل سرخ را باد کجا می برد .
پی نوشت: یا امام حسن مجتبی یا کریم اهل بیت (ع) امان از دل امام زمان (عج)
پی نوشت:اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
هدف آن بزرگوار عبارت بود از انجام دادن یک واجب عظیم از واجبات دین که آن واجب عظیم را هیچ کس قبل از امام حسین(ع) _حتی خود پیغمبر_ انجام نداده بود. نه پیغمبر (ص) این واجب را انجام داده بود، نه امیرالمؤمنین، نه امام حسن مجتبی.
سخن از واجبی ست که در بنای کلّی نظام فکری و ارزشی و عملی اسلام، جای مهمّی دارد. با وجود اینکه این واجب، خیلی مهم و بسیار اساسی است، تا زمان ِ امام حسین، به آن عمل نشده بود. امام حسین باید این واجب را عمل می کرد تا درسی برای همه تاریخ باشد. مثل ِ اینکه پیغمبر حکومت تشکیل داد، تشکیل ِ حکومت درسی برای همه ی تاریخ شد و فقط به بیان حکمش بسنده نکرد. یا پیغمبر، جهاد فی سبیل الله کرد و این درسی برای همه ی تاریخ مسلمین و تاریخ بشر_تا ابد _ شد. این واجب هم باید به وسیله امام حسین علیه السّلام انجام می گرفت تا درسی برای مسلمانان و برای طول تاریخ باشد . چرا امام حسین علیه السّلام برای این هدف برگزیده شد؟
چرایی واجب شدن این امر به دست امام حسین علیه السلام به اوضاع زمانه وی مربوط است. زیرا زمینه تحقق این واجب، در زمان امام حسین(ع) پیش آمد. اگر این شرایط در زمان امام علی النقی علیه السّلام پیش می آمد، همین کار را امام علی النّقی (ع) می کرد و حادثه عظیم و ذبح عظیم تاریخ اسلام، امام علی النّقی علیه الصّلاة والسّلام می شد. اگر در زمان امام حسن مجتبی یا در زمان امام صادق علیهماالسّلام هم پیش آمد، آن بزرگواران عمل می کردند.اما نه در زمان قبل از امام حسین(ع)، پیش امد، و نه بعد از امام حسین (ع) و در تمام طول حضور ائمه تا دوران غیبت چنین شرایطی رخ نداد.
پس هدف، عبارت شد از انجام این واجب، که به شرح آن می پردازیم. در این صورت به طور طبیعی انجام این واجب، به دو نتیجه منجر می شود، امام حسین (ع) برای این امر آماده بود و اگر حضرت به قدرت هم می رسید، قدرت را شایسته و محکم در دست می گرفت و جامعه را مثل زمان پیغمبر و امیرالموءمنین اداره می کرد. یک وقت هم انجام این واجب، به حکومت نمی رسد، به شهادت می رسد. برای آن هم امام حسین(ع) حاضر بود. خداوند امام حسین(ع) و دیگر ائمه بزرگوار را طوری آفریده بود که بتوانند بار سنگین ِ آن چنان شهادتی را هم که برای این امر پیش می آمد، تحمّل کنند، و تحمّل هم کردند. البته داستان مصائب کربلا، داستان عظیم دیگری است.(مقام معظم رهبری)
ادامه دارد.
همه امید بچه ها عمّه
دمی از ما نشد جدا عمه
تا عمو در کنار علقمه ماند
شد ابالفضل ِ خیمه ها عمه
پدرم روی خاک و نیمه ی شب
از پی بچه ها دوتا عمه
هرطرف ناله در بیابان بود
شد همه دشت یک صدا عمه
عمه از خیمه تا به مقتل رفت
گفتم عمه نرو ، کجا؟ عمه؟
شبی از ناقه تا افتادم
ناله کردم بیابیا عمه
مانده ام بانویی که آن شب بود
مادرم فاطمه ست یا عمه
بابا! هرکجا تازیانه بالا رفت
زودتر گشت جان فدا عمه
شهر تا ازدحام شد
طفلی داد زد زیر دست و پا عمه
کاش عمو بود تا که در نورش
بکشد خار ِ پای ما عمه
تا نبینیم گریه ی هم را
من جدا گریه و جدا عمه
دیشبی را دلم به دریا زد
شکوه آغاز کرد با عمه
گفتم :عمه که مگر نیست احترامه یتیم
آیه ی مصحف ِ خدا عمه؟
پس چرا اهل ِ شام مسخره کرد
گریه های یتیم را عمه
سایه ات مستدام بر سر من
ای علمدار کربلا عمه
راستی مرگ ِ خود طلب کردی؟
من بمیرم ، شما چرا عمه؟
پی نوشت: راه حسین، کوتاهترین راه رسیدن به بهشت است.
پی نوشت: کاش من در شام تاسوعا بمیرم.
پی نوشت: این روزها حوصله ی آب را ندارم.
در نتیجه، نمی توانیم هدف قیام حضرت را صرفا برای تشکیل حکومت یا شهید شدن محدود کنیم. بنده به نظرم این طور می رسد: کسانی که گفته اند" هدف حکومت بود"، یا "هدف،شهادت بود"، هدف را با نتیجه، اشتباه گرفته اند. هدف، اینها نبود. امام حسین علیه السّلام، هدف برتری داشت، منتها رسیدن به آن هدف بزرگ، حرکتی را می طلبید که دو نتیجه در برداشت: "حکومت" یا "شهادت". حضرت برای این دو آمادگی داشت. هم مقدّمات حکومت را آماده کرد، هم برای شهادت آماده بود و در این راه توسیع نفس می کرد، و هر کدام پیش می آمد، درست بود و ایرادی نداشت، اما هیچ کدام هدف نبود، بلکه این دو نتیجه ی یه هدف بود .... (مقام معظم رهبری)
ادامه دارد.
پی نوشت: داستان رسول تُرک http://uploadrobots.com/fb1py2#
پی نوشت: آه از این مردن ِ شیرین دهنم آب افتاد!
پی نوشت: : اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
دیدگاه دوم : حکومت نه! شهادت آری!
در نقطه مقابل، گفته می شود : نه آقا! حکومت چیست؟ حضرت می دانست که نمی تواند حکومت تشکیل دهد، بلکه اصلا آمد تا کشته و شهید شود! این حرف هم مدتی بر سر ِ زبان ها خیلی شایع بود! بعضی با تعبیرات ِ زیبای شاعرانه ای هم این را بیان می کردند. حتی این مطلب از قول ِ بعضی علمای بزرگ هم نقل شده است. در این نظر و دیدگاه قدیمی گفته می شود : اصلا ، حضرت قیام کرد برای اینکه شهید شود. گفت: چون با ماندن، نمی شود کاری از پیش برد، پس برویم با شهید شدن، کاری کنیم.
این نظریه، براساس اسناد و مدارک ِ اسلامی صحت ندارد. چنین دیگاهی در اسلام وجود ندارد که برو خودت را به کام مرگ بینداز. برای چنین چیزی دلیل ِ عقلی و شرعی نداریم. شهادتی که ما در شرع ِ مقدس می شناسیم و در روایات و آیات قرآن از آن نشان می بینیم، معنایش این است که تنسان به دنبال ِ هدف مقدّسی که واجب یا راجح است، برود و در آن راه، تن به کشتن هم بدهد. این، شهادت صحیح اسلامی است. اما این که آدم، اصلا راه بیفتد برای اینکه " من بروم کشته شوم " یا یک تعبیر ِ شاعرانه ی چنینی که :( خون من پای ظالم را بلغزاند و او را به زمین بزند)، نمی تواند دلیل و هدف آن حادثه ی عظیم باشد. شهادت بخشی از حقیقت است، اما هدف بزرگ حضرت، این نیست. ( مقام معظم رهبری )
(ادامه دارد)
پی نوشت : بصیرت یعنی چی؟
پی نوشت : کیست زینب؟ تلاطم ِ عباس.
پی نوشت : اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
به امام حسین (ع) می گفتند: شما در مدینه و مکه ، محترمید و در یمن، آن همه شیعه هست. به گوشه ای بروید که با یزید کاری نداشته باشید، یزید هم با شما کاری نداشته باشد! این همه مرید، این همه شیعه، زندگی کنید، عبادت و تبلیغ کنید! چرا قیام می کنید؟ هدف چیست؟
دیدگاه اول: قیامی بزرگ برای تشکیل حکومت.
بعضی ها هدف قیام ابی عبدالله را فرض بر خواست حضرت برای کنار زدن حکومت فاسد یزید و تشکیل یک حکومت جدید، می دانند. این نظریه، نیمه درست است، نمی گویم غلط است. اگر مقصود از این نظر، این است که آن بزرگوار برای تشکیل حکومت قیام کرد، در این صورت زمانی که به نتیجه نمی رسید، می گفت نشد دیگر ، و باز گردیم ، این دیدگاه از این نظر غلط است.
بله! کسی که به قصد حکومت ، حرکت می کند، تا آن جا پیش می رود که ببیند این کار، شدنی است. تا احتمال شدن ِ این کار را ضعیف دید، یا احتمال عقلانی وجود ندارد، وظیفه اش این است که برگردد. اگر هدف ، تشکیل ِ حکومت است، تا آن جا جایز است انسان برود که بتوان رفت. آن جا که نشود رفت ، باید برگشت.
در این صورت آن کسی که این نظریه را دارد، با دلایل ِ منطقی این گونه استنباط نمی شود . برای این که مجموع حرکت امام، این را نشان نمی دهد. (مقام معظم رهبری)
(ادامه دارد)
پی نوشت : بصیرت یعنی چی؟!
پی نوشت : رمان "فصل شیدایی لیلاها" نوشته سیدعلی شجاعی!دربارهی عاشوراست
پی نوشت : کیست زینب؟ طپش طپش زهرا!
پی نوشت : اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
زمانی که حسین جانش را برای خدا داد، زمانی بود که اگر او جانش
را هزینه نمیکرد، چراغ نبوت همه انبیا، چراغ توحید و چراغ ارزشها
برای ابد خاموش میشد. او از طریق شهادت، حلقه اتصال بین توحید
نبوت، ارزشها و انسانهاست.امام زمان(عج) میفرماید،
این هم یک سوم عوض که خدا از حرمت حرامش دست برداشت
و گفت، خاک حسینم، حلال است، آن هم برای آن جایی که هیچ
کلیدی نتوانست مشکلتان را حل کند.
آن کلیدی را که مشکل غیر قابل حل را حل میکند، خاک حسین من است.
حالا اگر در این دنیا بخواهند عوض این شهادت را به او بدهند، فکر میکنید چه باید بدهند. من تا حالا در روایات و آیات، کلمه معوض و عوض را در چنین مسئله ویژهای ندیدم. فقط درباره اباعبدالله حسین (علیهالسلام) است که امام زمان(عج) میفرماید: ««اَلْمُعَوَضُ مِنْ قَتْلهِ» معوض نه نسبت به خود اباعبدالله(علیهالسلام)، معوض نه نسبت به نمازهایش و روزههایش، نه نسبت به این که فرزندی مثل زین العابدین و علی اکبر(علیهماالسلام) را تربیت کرده است، نه چنین نیست. این معوض، فقط قیمت خونش در دنیا است و به قیمت آخرت آن کاری ندارند: «اَلْمُعَوَضُ مِنْ قَتْلِهِ اَنَ الأَئِمَةَ مِنْ نَسْلِهِ وَ الشَفَاءُ فِى تُرْبَتِهِ وَ الْفَوْزُ مَعَهُ»
امام زمان(عج) میفرماید، وقتی خدا این خون را گرفت، گفت: من قیمتیترین شیء را از حسین بن علی(علیهالسلام) گرفتم؛ برای همین عدالتم اقتضا میکند، معوضش را به او بدهم. امام زمان(عج) میگوید، هر یک از ما نُه امام بعد از امام حسین(علیهالسلام)، از امام زین العابدین(علیهالسلام)، با وزنی که دارد، امام باقر(علیهالسلام)، با وزنی که دارد، تا من، یک، بیست و هفتم معوض خونش هستیم. من فکر نمیکنم آسمانها و زمین طاقت حل این مسئله را اصلا ًداشته باشند. حل آن برای ما خیلی مشکل است، این مسئله از قبیل این سخن حق تعالی هست «لَوْ أَنزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَهِ . ما نُه تن با هر مقامی که داریم، در مجموع، تنها یک سوم عوض آن خونیم.
یک سوم دیگر عوض این است: «وَ الْفَوْزُ مَعَهُ» امام زمان(عج) میفرماید، هر کس در دنیا و آخرت، باطنش، ظاهرش و عملش بوی حسین را بدهد، به طور یقین، اهل نجات است و شکی در آن وجود ندارد: «وَ الْفَوْزُ مَعَهُ».
من از سنگینی این مسایل، واقعاً قلبم در فشار قرار گرفته است. نمیدانیم امام حسین کیست؟ واقعاً نمیدانیم. ما نسبت به ایشان جاهلیم و نمیدانیم او کیست.
و اما معوض دوم که یک سوم دیگر معوض خون امام حسین(علیهالسلام) میباشد، این است که پروردگار خوردن هر خاکی را از زمان آدم تا قیامت و به طور کلی، خوردن همه خاکها را حرام کرده است؛ چنانچه خدای ناکرده، اگر زلزله پیش بیاید و قبر پیغمبر(صلی الله علیه و آله) خراب بشود و دوباره بخواهند لحد ایشان را بچینند، اگر بگویند: مقداری خاک زیر صورت ایشان را یا خاک زیر صورت زهرا (علیهاالسلام) را برداریم و به مریضمان بدهیم، حرام است، اما اراده خدا به این تعلق گرفت که یکی از داروهای این عالم هستی را، نه خاک زیر صورتش را، چون صورتش آنجا نیست و نه خاک زیر گلوی بریده او را، بلکه خاک قبرش را قرار دهد.
امام زمان(عج) میفرماید، این هم یک سوم عوض که خدا از حرمت حرامش دست برداشت و گفت، خاک حسینم، حلال است، آن هم برای آن جایی که هیچ کلیدی نتوانست مشکلتان را حل کند. آن کلیدی را که مشکل غیر قابل حل را حل میکند، خاک حسین من است.
اما یک سوم دیگر عوض این است: «وَ الْفَوْزُ مَعَهُ» امام زمان(عج) میفرماید، هر کس در دنیا و آخرت، باطنش، ظاهرش و عملش بوی حسین را بدهد، به طور یقین، اهل نجات است و شکی در آن وجود ندارد: «وَ الْفَوْزُ مَعَهُ».... منبع : تبیان
پی نوشت : اباة الضیم یعنى کسانى که هرگز زیر بار ظلم و ذلت و خوارى نرفته اند در تاریخ گـذشتـگـان مـخـصوصا تاریخ اسلام و به ویژه تاریخ شیعه که پس از وقوع حادثه جانگـداز کربلا و شهادت امـام حسین عـلیه السلام شیعیان و پیروان آنحضرت از آن بزرگوار الگو برداشته و راه آن حضرت را دنبال کردند نام افراد زیادى ثبت شده است .
پی نوشت: اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلام
پی نوشت : اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
محرم آمد و باز من می توانم با امامم باشم و بگویم و ببویم !سر بر سجده میگذارم و شکر میکنم خدارا
برایزیارت ِ دوباره ی محرم.خدایا ! به من درک ِ محرم را عنایت فرما !خدایا! می دانم اگر امسال را هم
دیدم،لطفی ست که تو بر من روا داشتی .کمکم کن تا به کاروان برسم ...
کمکم کن جزء سپاه عمر سعد نباشم.می ایستم و به نشانه ی ارادت دست بر سینه میگذارم !
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمینَ
ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرا
بـه لطـمههـای ملائـک بـه مــاتـم گــل زهـرا
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه تشنـگی عـجـیـبـش
بـه بـوی سیـب زمـینِ غـم و حـسین غریـبش
سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی
به چشم کاسه ی خون و به شال ماتم مـهـدی
سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش
به لحظه های پـرازحزن غرق درد و ملامش
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زیـنـب
بـه بــی نـهــایــت داغ دل شـکــستــه زیـنـب
سلام من به محرم به دست ومشک ابوالفضل
بـه نـا امیـدی سقـا بـه سـوز اشـک ابوالفضل
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه قــد و قـامـت اکـبـر
بـه کـام خـشک اذان گـوی زیـر نـیزه و خنجر
سلام من به محرم به دسـت و بـازوی قـاسم
به شوق شهد شهادت حنـای گـیـسـوی قـاسم
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه گـاهـوارهی اصـغـر
به اشک خجلت شاه و گـلـوی پـارهی اصـغـر
سـلام مـن بـه مـحـرم به اضـطـراب سـکـیـنـه
بـه آن مـلـیـکـه، کـه رویش ندیده چشم مدینه
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه عـاشـقـی زهـیـرش
بـه بـازگـشـتـن حُر و عروج خـتـم به خیرش
سلام من بـه محرم بـه مسـلـم و به حـبـیـبش
به رو سپیدی جوُن و به بوی عطر عجیـبـش
سلام من بـه محرم بـه زنگ مـحـمـل زیـنـب
بــه پـاره، پـاره تــن بــی سـر مـقـابـل زیـنـب
سلام من به محـرم به شـور و حـال عیـانـش
سلام من به حسـیـن و به اشک سینه زنـانش
پی نوشت : اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ
وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ
کاش توی این دنیای مجازی متوجه بودیم پشت ِ این کابل ها و سیم ها و این صفحه های مانیتورو پشت ِ این صفحه هایی که اسمشون وبلاگه یه آدم مثله خودمون نشسته ، مثل خودمون شخصیت داره، احترام داره،دل داره ، عقل داره ، شعور داره و ... حتی شاید خیلی از ما بهتر ...!کاش یادمون بمونه که اینجا چون اسمش دنیای مجازیه نمیشه آدما رو به دروغ بست ...اینجا هم میشه دوستیهای خوبی داشت،میشه تعامل های خوبی برقرار کرد ....میشه یاد گرفت،درس گرفت، میشه یاد داد... میشه محبت کرد !
قبول دارم اینجا گاهی اتفاقایی میفته که شاید برای کاربرای مجازی سخت و سنگین باشه ، اما همیشه این نیست ... میشه دوستیهای اینجارو با بستن صفحه تمومش نکرد ... میشه بود...!
اما .......... اما برای این بودن لازمه بدونی پشت ِ این صفحه انسانی نشسته مثل ِ خودت ...!
اینجا میشه شرکت کنی در قافله های شهدا، میشه چهله ی عاشورا شرکت کنی ، اینجا میشه برای شادی دیگران شاد بشی ، میشه شریک غمشون باشی ... میتونیم برای هم دعا کنیم ... تولد بگیریم ، ختم قرآن بگیریم ... میشه سوالاتت رو بپرسی و با مهربونی جواب بگیری ... میشه حتی ادبیات یاد بگیری ...!اینجا میشه یه موج راه بندازیم برای محرم ...!چون اینجا رو هم با همه ی مجازی بودنش ما آدمها که از یک گوهریم تشکیل دادیم ...! هرچند میشه دروغ هم گفت ، میشه دشمنی هم کرد ، میشه .......... نه ..! این روی سکه رو که بد هست نمیخوام ادامه بدم...! خوشحالم از داشتنه دوستانی به لطافت ِ برگ گل در این دنیای مجاز:)
پ.ن: دیروز یکی از همین جمع ها و دوستیهای مجازی که واقعی شده رو داشتیم !
پ.ن: تو کز محنت دیگران بی غمی, نشاید که نامت نهند آدمی !
پ.ن: چقدر حقیرند..آدم هایی که با دست انداختن دیگران، خودشان را نشان میدهند!!
پ.ن: دخترم ! حریم شخصی ات مهم ترین چیزی ست که در زندگی خواهی داشت.
پ.ن: پسرم ! مرد متظاهر زودتر از زن متظاهر سقوط می کند خودت باش ...
پ.ن: حواست باشه بعضی آدما به همه میگن : نفسم ، جونم ، تو مهربونی :دی
پ.ن: بوی محرم میاد :(
پ.ن: یه موج ِ وبلاگی راه انداختیم ، هرکسی همت کرد یه یا علی بگه و بسم الله ...!
پ.ن:اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
خانه رو آب و جارو کرده بود ، منتظر بود و بی صبرانه از پنجره ی اتاق بیرون را نگاه می کرد که کی می آید.
جلوی آیینه می ایستاد ، خود را ورانداز می کرد، دلش تاب نداشت دیگر .... می دوید جلوی پنجره ، دل توی دلش نبود ، با خود می گفت : دیگر چه کاری باید انجام بدهم که او دوست داشته باشد؟!!!!.....
...........
............
................
ناگهان صدای زنگ ِ در بلند شد ..!
پی نوشت : خیلی کار دارم برای منتظر بودن !!!!
پی نوشت: دل من آب انبار اشک های نریخته است!!!
پی نوشت: البلاء للولاء !!!
پی نوشت : حسین ( ع ) به کجا می روی؟ :(
پی نوشت : میخواهم کارد بگذارم بر گلوی اسماعیلم !!! خدایا
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز :6
بازدید دیروز :20 مجموع بازدیدها : 267724 جستجو در وبلاگ
|